از کجا باید شروع کرد، قصه عشق رو دوباره؟
تا همه بغضهای عالم،سر عاشقی نباره
با زمین خیلی غریبه ام،با هوای تو صمیمی
دیده بودمت هزار بار، توی رویای قدیمی
به نگاه چشم گریون،یه فرشته رو زمینی
چشامو به روت می بندم،تا که اشکامو نبینی
به تو فریاد یه آب را،میکشم تا اوج باور
دلهای آبی همیشه،میمونن بی یار و یاور
غربت آرزوهامون، دل طاقت رو شکونده
نگو تو شهر حقیقت، واسه ما جایی نمونده
نگو دیره واسه گفتن،سهمم از دنیا همینه
که تو تنهایی شبها،کسی اشکامو نبینه